شب را در انتظار زلف تو نشسته ام
اي پريشان کجايي تو
رخي از خود نشان بده
عزيز زهرا مهدي جان
من اتش عشق تو را در سينه دارم
مولاي من سقاي من
کي مي ايد ان شبي که پرده از خود دور کني
عمري براي من باقي نمانده است سا لار من
دل اين عاشق خسته را مشکن اربابه من
اي ان که بي تو درشبهاي تارم کسي نيست
اي شاهي که زمين و زمان در انتظار توست
اي فرزندي از فرزندان سالار شهيدان حسين
سلام به روزم منتظرحضور گرم شما و نظراتتون هستم.ياعلي
http://azadeh14.blogfa.com