پرتو بصیرت |
سلام، پریروز سالگرد فوت یکی از اقوام بود؛ رفته بودم بهشت زهرا. مثل همیشه اقوام اومده بودن، یه مراسمی بود! یک نفر کمی صحبت کرد و روضه خوند، چایی و خرما هم دادن، یک گل برای روی قبر، و در آخر هم فاتحه خونی! بعد خداحافظی، و همه چیز تموم شد... چقدر بعدش به خودمون فکر میکنیم؟ یک روز؟ یک هفته؟ یک ماه؟ بعدش همه چی فراموش میشه و دوباره از نو... برای ما مثل یه قصه میمونه که هی تکرار میشه و انگار هیچوقت برای خودمون اتفاق نمی افته!! اما یه روزم قصه ما رو تعریف میکنن... برای اون روز چیکار کردیم؟ روزی که هیچکس نمیتونه به کمکمون بیاد، خودمونیم و اعمالمون و یه سنگ قبر که شاید چندتا شاخه گل هم روش گذاشته باشن! چقدر خوبه هر از گاهی سری به بهشت زهرا بزنیم!!! شاید کمی یاد مرگ بیافتیم...
سلام، چه زیبا امیرالمومنین(علیه السلام) در نهج البلاغه سخن میگه؛ دیدم شاید بد نباشه هر از گاهی فرازهایی از اونو برای شما هم بذارم تا بخونید! بندگان خدا! کجایند آنانکه سالیان دراز ماندند؟ و در خوشی بسر بردند؟ تعلیمشان دادند و به خاطر سپردند و مهلتشان بخشیدند و در بیهوده کاری گذراندند، بی گزند بودند و فراموش کردند تا زمانی که مردند. از عذاب دردناکشان ترساندند و نوید پاداش بزرگ به گوششان خواندند. از گناهانی که به تباهی کشاند بپرهیزید! و از زشتی ها که خشم خدا را برانگیزاند بگریزید! آیا گریزگاهی هست؟ یا رهایی؟ یا جای امنی؟ یا توانی راهی به دنیا گشایی؟ پس کی بازمی گردید؟ و به کجا می روید؟ فریفته چه هستید؟ حال آنکه بهره هر یک از شما از زمین پر طول و عرض، همانگونه است که با گونه خاک آلود بر آن خفته است! بندگان خدا! هم اکنون که طناب مرگ بر گلو سخت نیست، روان آزاد است و وقت ارشاد باقی است، تن ها در آسایش است و اندک زمانی دارید از ماندن و مجالی برای اراده کردن و فرصت برای توبت و فراخی برای عرض حاجت، بکوشید..... (نهج البلاغه، خطبه 83)
اگر چه عشق و وفا را به غایت آوردم هجوم بی کسی ام را برایت آوردم من از تظاهر نامحرمان عزا دارم هزار غم ز هزاران حکایت آوردم کسی که درد ندیده ز درد راوی نیست به چشم آنچه که دیدم روایت آوردم مرور تلخ ترین خاطرات من وقتی است که آستین به سر بچه هایت آوردم زافترای کنیزی تمام دلها ریخت ومن پناه به آه و دعایت اوردم گهی که بر لب تو چوب خیزران می خورد به آیه شإن نزول ولایت آوردم برای آنکه به نام تو لطمه ای نرسد هماره اسم تو را با درایت آوردم به گریه های غریبم اگر چه خندیدند بهار گریه سوی کربلایت آوردم فدای پیرهن پاره ات که با چه دلی نشان ز خاطره آشنایت آوردم دگر به شام کسی سب مرتضی نکند شهیده دادم و داغش برایت آوردم طنین صوت علی را به کوفه افکندم رشام غافله را با صدایت آوردم سر تو سایه به سایه چراغ محمل بود قدی خمیده کنون پیش پایت آوردم کنار قبر تو دلهای پر حرارت را به یاد سوختن خیمه هایت آوردم ببین که چادر من پرچم عزای تو شد نوا و زمزمه در نینوایت آوردم هر آنکه فاتح دلهاست چون تو پیروز است ببین دل همه را مبتلایت آوردم محمود ژولیده
تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوه الهی، نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوی آرمانها، ذره ای منحرف شود. تا مردم عزیزمان اینجور با شور، با شعور، با بصیرت، با عزم راسخ در میدان هستند، لطف الهی شامل است... لبیک یا خامنه ای!!! ماهیت روزنامه اطلاعات و گردانندگان آن برای مردم روشن است؛ اما این پرسش چنان پتکی محکم بر مغز دلسوزان نظام وارد کرده که چرا سایت منتسب به رئیس مجلس، این مقاله را عینا منعکس نمود تا تیراژ کم روزنامه اطلاعات را به نحوی جبران کند.
آقای حسین علایی که نسبت روشنی با فتنه و فتنه گران 88 دارد، دوشنبه هفته جاری در اقدامی تعجب برانگیز پا جای پای داریوش همایون وزیر اطلاعات رژیم پهلوی گذاشت و از تریبون روزنامه اطلاعات، نظام اسلامی را مورد هتک حرمت قرار داد.
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |